Wednesday 13 February 2008

کودک ؟؟؟

ساعت یک بامداده و صدای سخنرانی بچه همسایه که انقدر کوچکه که مدرسه هم نمی ره هنوز میاد . با خودم فکر می کنم که وقتی به این سن بودم هشت شب تو رختخواب بودم وانقدر بیدار نمی موندم که بتونم سریال های ساعت ده و یازده شب را ببینم وبعد مادر پدرم اعتراض کنند که شب های برره و ساعت شنی بدآموزی
!داشت و بچه مون رو خراب کرد
اون موقع این اسباب بازی های گرون ، انیمیشن های خفن و این همه تجملات نبود
.و شایدم بود اما برای ما مهم نبود؛ شاید چون ما مال سال های جنگیم
یعنی ما هم انقدر لوس وننر و بی تربیت بودیم ؟
این پدر مادرها با این بچه های بدبخت چی کار کردن ؟

1 comment:

Anonymous said...

اره به خدا! اين بلاهايي كه سر ما اومد اگه سر اين بچه هاي امروزي ميومد تلف ميشدن!!؛