Friday, 22 February 2008

چه جالب ! همیشه 2 ماه قبل و 2 ماه بعد انتخابات مردم می شن ملت فهیمی که
!حماسه می آفرینند

مردان زن پوش و زنان پرده نشین

البته طبیعی است که آدم از کسی که برای اصلاح بشریت آفتابه به گردن متهمان می اندازد، ‏انتظار ندارد که روی کارشان خدای ناکرده فکر کنند و به معنای کارشان فکر کنند. اصولا ما هم ‏مدتی است خیال مان را راحت کردیم و به جای اینکه فکر کنیم « بشر قابل اصلاح است»، فکر ‏می کنیم « انسان گرگ انسان است» بالاخره جای دوری نمی رود، ژان ژاک روسو نشد، تامس ‏هابز، البته ما فرق این دو تا را خوب نمی فهمیم، البته فرق خاتمی و احمدی نژاد را می فهمیم، ‏درست برخلاف اکبر گنجی که تفاوت کانت و روسو و هابز و مارکس و بقیه فلاسفه جهان را با ‏هم بلد است، فقط تفاوت احمدی نژاد را با خاتمی نمی فهمد. البته من در این نوشته قصد نداشتم در ‏مورد گنجی نظر بدهم، فعلا هم تا زمانی که آخرین نتایج صلاحیت ها را اعلام نکنند و آخرین ‏موی خرس از این شورای نگهبان محترم کنده نشود، اصولا جوابیه ای را که توی آب نمک ‏خواباندیم، فعلا منتشر نمی کنم، منتهی می خواستم به یک خبر مهم اشاره کنم که آدم وقتی به آن ‏توجه کند، مثل آن آقایی که رفته بود لباس زیر بخرد و فروشنده فرق زن و مرد را نمی فهمید، ‏ممکن است فرقش توی چشم فروشنده برود. و اصولا لازم است که بگویم که زن و مرد با هم فرق ‏دارند. مثلا وقتی دزدها را می گیرند، تقریبا صد درصد شان( صد درصد تقریبی هم داریم) مرد ‏هستند، ولی وقتی اراذل و اوباش را می گیرند، صد درصد آنها مرد هستند. در حالی که بیش از ‏صد درصد قاچاقچی ها نه تنها زن نیستند، بلکه همه شان مرد هستند، البته زنان هم در بسیاری از ‏پرونده های جرم و جنایت حضور جدی دارند، مثلا در حدود صد درصد تجاوز های به عنف ‏توسط مردان در مورد زنان صورت می گیرد و بسیاری از زنان به قتل هم می رسند. پس می ‏بینید که طبیعی است که ما بپذیریم که یک مجرم وقتی قرار است به بدترین شکل مجازات شود، ‏باید شبیه زنانی بشود که قبلا بارها مورد جرم واقع شده اند. به همین دلیل در کرمانشاه نیروی ‏انتظامی برای رسوا کردن یک زورگیر، به او لباس زنانه پوشید تا مردم بفهمند که این مجرم ‏چقدر آدم بدی است که لباس زنانه پوشیده است. چقدر جالب است، چقدر می خندیم، چه حالی می ‏کنیم، هم زنان را می کشیم و به آنها تجاوز می کنیم و هم وقتی مجازات شدیم شبیه آنها لباس می ‏پوشیم، ولی، مردم از خنده.....

Wednesday, 13 February 2008

کودک ؟؟؟

ساعت یک بامداده و صدای سخنرانی بچه همسایه که انقدر کوچکه که مدرسه هم نمی ره هنوز میاد . با خودم فکر می کنم که وقتی به این سن بودم هشت شب تو رختخواب بودم وانقدر بیدار نمی موندم که بتونم سریال های ساعت ده و یازده شب را ببینم وبعد مادر پدرم اعتراض کنند که شب های برره و ساعت شنی بدآموزی
!داشت و بچه مون رو خراب کرد
اون موقع این اسباب بازی های گرون ، انیمیشن های خفن و این همه تجملات نبود
.و شایدم بود اما برای ما مهم نبود؛ شاید چون ما مال سال های جنگیم
یعنی ما هم انقدر لوس وننر و بی تربیت بودیم ؟
این پدر مادرها با این بچه های بدبخت چی کار کردن ؟
کی اسم اصولگرایان رو گذاشته اصولگرا ؟؟ لابد همونی که اسم اصلاح طلبان
!رو گذاشته اصلاح طلب